|
پرپروک عاشق
از چشم ترت نور وفا ميخواهم- از لعل لبت طعم صفا ميخواهم- آغوش به آغوش كشيدم با تو - عطر نفست بهر شفا ميخواهم
چهار شنبه 14 مهر 1395برچسب:, :: 10:4 :: نويسنده : سید محمد امین فرهی
رقص باران
من براي بودنت لحظه شماري مي كنم در دلم بر چشم تو هي بوسه كاري مي كنم
تا بگيري دست من آرام آرامم كني اين چنين شايد كمي اميد وار ي مي كنم
دل دلم از بهر ديدارت هزاران بار زد بودنت را نزد خود هر روز جاري مي كنم
در خيالم شانه بر افشون موهايت كشم زلف روي گونه هايت را كناري مي كنم
زير باران وجودت ؛ چتر شوقم مي شوي هم نوا با رقص باران رقص ياري مي كنم
در كنار ساحلت امواج دريا مي شوم ماسه ها را دائمي نقش و نگاري مي كنم
يك نگاه بر من كني مست نگاهت مي شوم شرجي گرماي تابستان بهاري مي كنم
خسته ام از خستگي هاي نبودت ياس من چون كنارم نيستي هي آه و زاري مي كنم
شب به صبح ؛ صبح را به شب در انتظار كشته ما را انتظاري بردباري مي كنم
من به دارت مي نشينم تا صليب عشق را هر چه خواهي هر چه دارم سر بداري مي كنم
با مرام ؛ اي با وفا فرهاد و مجنونم نكن ليلي شيرين من ؛ من جان نثاري مي كنم
سيد محمد امين فرهي 95/7/12
نظرات شما عزیزان:
|
درباره وبلاگ  ترس من از دست روي يار نيست/ ترس من از دوري دلدار نيست/ ترس من از روزگاري بي صفت / ترس من غم خواري غم خوار نيست آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
 |
تبادل
لینک هوشمند
